خاطرات دخترم جانان

چهارشنبه سوری 93

1392/12/27 22:24
نویسنده : بهار
117 بازدید
اشتراک گذاری

امسال چهارشنبه سوری اولین سالیه که خونه نشین هستیم . اتفاقا تو کوچه مامان مینا حسابی جشن و بزن و بکوب براهه .من ترجیح دادم بمونم خونه به خاطر اینکه بعضی از این ترقه ها چنان صدای وحشتناکی دارن که ترسیدم زبونم لال بچه رو سقط کنم با کم کمش جانان من وحشت کنه ... آخه خوندم که تو هفته 23 اون صداها رو میشنوه و اگه خیلی بلند باشن ممکنه شوک بشه .همین دلایل کافی بود که عطای چهارشنبه سوری آخر سال رو به لقایش ببخشم .من با تکون های خفیف جانانم تو شکم به اندازه یه  چهارشنبه سوری توپ حال کردم . تازه یه پیام زیبا داشتم که تصمیم گرفتم برا دوستام بفرستم به مناسبت چهارشنبه سوری که در نهایت تبدیل شد به نزدیک 50 تا پیام به دوست فامیل همکار و .. بازخورد پیام ها
دوسه ساعتی مشغولم کرد
بنفشه برام فانوس آرزوها خریده بود اما مجید نزاشت روشنش کنم منم وقتی ناهید اومد میزو ببره دادم بهش لااقل اون روشنش کنه بنفشه زنگ زد ناراحت بود و من از ناراحتی اون خیلی ناراحت تر شدم امیدوارم دیگه ناراحت نبینمش .... 

پسندها (1)

نظرات (0)